شعری از مجموعه ی تنیدن، نشر پاریس
بگو پزشک زن بیاید
سرنگ را
در سوراخ های تنم
در عصب های تاریخی ام
در های های ام فرو کند
درنیاورد چه؟
جاهای خالی تنم را گرفتند
و چند شیهه اسب
و یک اصالت ناب
در آن فرو کردند فرو
هر کس
هر جای شهر
کلنگی بر زمین می زند
من درد می گیرم
شده ام شعر فارسی
بعضی جاهایم خیلی قطور
بعضی جاهایم به باریکی مو
هو می کشم هو
کو پزشک بپرسم:
چند بار
هفته ای دوش می گیرد
حکومت ها
اول در اتاق خواب سقوط می کنند
همین سقوط
به محمد رضا پهلوی گفت :
برو دماغت نازنین ات را عمل کن
خوب می شوی
لامصب این زندگی
گیر کرده در سوراخ تنگ سرنگ
ما خانوادگی آدم های گرمی هستیم
به زیبایی می گوییم :
هو
یک بار هم به دیوان حافظ گفتم بقالی
و پیر را دیدم کنار مغبچه دنبال سرّ میان می گشت
گفتم التوبه معشوقه ام رم کرد و رفت
گفتم استغفرالله مادر بزرگم مرد
ای تف به ذاتت
من که هر شب با یکی از پرستارها ازدواج می کنم
اما با یکی شان
هر شب ازدواج می کنم
هرگز ندیدم اینجا
کسی روی قبرش
تاریخ اولین معاشقه اش را بنویسد
و تشکر کند
از کسی که برای اولین بار
فریب اش داد
:: موضوعات مرتبط:
اشعار شاعران ,
,
:: برچسبها:
علی رضا نوری ,
,